09150566946

تحلیل بنیادی ،تکنیکال یا ذهنی؟قسمت ۳۲

در ادامه قسمت ۳۱ بخوانید…

 

%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B2%DB%B1%DB%B2%DB%B2%DB%B9 %DB%B1%DB%B6%DB%B4%DB%B3%DB%B3%DB%B4 1 - تحلیل بنیادی ،تکنیکال یا ذهنی؟قسمت ۳۲

 

در هر حال در لحظه ای که کنترل عمل به دست خودشیفتگی است معامله گر در دردسر بدی می افتد.چرا که در این شرایط اعتماد به نفس بیجا  مانع از درک درست ریسک و در نتیجه عملکرد نامناسب میشود،زیرا فکر می کند امکان اشتباه وجود ندارد و چون اشتباهی رخ نمیدهد پس نیازی به قوانین و حد و مرز برای کنترل رفتار وجود ندارد.در نتیجه وارد معامله ای میشود که ریسک آن از تحملش خارج است و این کار را نه تنها هیجان انگیز بلکه امری ضروری می داند.

در هر حال به محض اینکه شما وارد معامله ای بزرگتر از حد منطقی می شوید،خطر آغاز می شود.هرچه معامله بزرگتر باشد تاثیر نوسانات هر چند کوچک قیمت بر آن بیشتر است.این موضوع را با توقع خودتان از همراهی بازار ترکیب کنید.می بینید که کوچکترین حرکت مخالف بازار از آنجایی که ضرر مالی بزرگی را بر شما تحمیل خواهد کرد باعث می شود که مغزتان منجمد شده و از انجام هر کاری ناتوان شوید.

در نهایت وقتی خود را به هر زحمتی شده از آن شرایط بیرون می کشید ،بهت زده احساس می کنید به شما خیانت شده است.در حقیقت این احساس خود شماست که به شما خیانت کرده است.

در هر حال اگر ریشه اصلی قضیه را همانطور که برایتان شرح دادم ندانید،چاره ای دیگری جز مقصر دانستن بازار ندارید.وقتی بازار را مقصر بدانید با خود فکر می کنید یا دانش بیشتر راجع به آن از وقوع این گونه اتفاقات پیشگیری خواهید کرد.هرچه بیشتر بیاموزید از توانایی خود برای موفقیت مطمئن تر می شوید و هرچه این اطمینان بیشتر شود آستانه تحمل شما برای دچار نشدن به خودشیفتگی کمتر و کمتر شده و وارد این چرخه میشوید.شکست های ناشی از خودتخریبی نیز به همین میزان می توانند آسیب برسانند،اما معمولا بسیار ظریف و حساس هستند.اشتباه کردن مثل خرید به جای فروش یا برعکس یا مشغول شدن به کاری در نامناسب ترین زمان،مثال هایی هستند از این که معامله گران چگونه شکست خود را تضمین میکنند!

چه عاملی موجب عدم تمایل شخص به موفقیت می شود؟

البته نباید سوال را این گونه مطرح کنم ،زیرا همه می خواهند موفق باشند.اما تضادهایی در راه موفقیت وجود دارد.بعضی اوقات این تضادها به قدری قوی هستند که ما رفتار خود را گاهی در جهت متضاد خواسته خود میبینیم این تضادها می توانند از نحوه تربیت مذهبی،عرف اجتماعی یا ضربه های روحی دوران کودکی نشات گرفته شده باشند.اگر این تضادها در شما وجود دارند به این معنی است که محیط ذهنی شما با اهداف تان در یک راستا نیست.به عبارت دیگر تمام اجزای شما یکپارچه در خدمت یک هدف نیست.

یک کارگزار قراداد های آتی که در یکی از بزرگترین کارگزاری ها کار می کرد روزی به من گفت:شعار من در مورد مشتریان این است،یک معامله گر بورس دیر یا زود رفتنی است،وظیفه تو فقط این است تا مدتی که هست رضایت او را جلب کنی.قصد او شوخی بود ولی حقیقتی در این شوخی نهفته است.حقیقتی مبهم که از رموز موفقیت به شمار می رود.بدین معنی که شما با وجود برنده شدن هم می توانید رفتنی باشید.اگر در ابتدا موفق باشید ولی نتوانید تعادل درستی بین اعتماد به نفس و خویشتنداری ایجاد کنید یا اینکه نتوانید پتانسیل منفی ناشی از خود تخریبی را جبران کنید،در نهایت شکست خواهید خورد.فرض کنیم که در چرخه رونق و ورشکستگی قرار دارید ،بیایید پولی را که در اثر خطا و بی دقتی از دست داده اید محاسبه کرده و به حسابتان برگردانیم،اکنون چقدر پول خواهید داشت؟بر پایه این محاسبه مجدد،منحنی حساب شما چگونه خواهد بود؟مطمئنم که بسیاری از شما در دسته معامله گران موفق قرار میگیرید.حال بیایید ببینیم در مقابل ضررهای خود چه عکس العملی نشان می دهید.آیا مسئولیت کامل آنها را می پذیرید؟آیا برای پیشگیری از وقوع آنها سعی می کنید دیدگاه و رویکرد خود را تغییر دهید؟یا اینکه سعی می کنید درباره بازار بیشتر بیاموزید؟واضح است که بازار نه خود را مسئول بی دقتی شما می داند و نه برایش مهم است که شما بطور درونی خود را لایق پول زیاد نمی دانید.

 

ادامه مطلب را درقسمت های بعد بخوانید….

🔻🔻🔻🔻🔻
ویرا سرمایه
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *