اگر مساله هوش و ذکاوت و تحلیل خوب نیست ،پس ماجرا از چه قرار است؟
با تجربه ای که در کار با بهترین و بدترین معامله گران و تبدیل بدترین ها به بهترین ها داشته ام،بدون هیچ شکی باید بگویم دلایل مشخصی باعث می شود بهترین ها عمکردی متفاوت نسبت به بقیه داشته باشند.
اگر بخواهم تمام دلایل را در یک دلیل جمع کنم می توانم بگویم :معامله گران برتر متفاوت با بقیه می اندیشند.ممکن است کمی نامفهوم به نظر برسد اما اگر کمی روی متفاوت اندیشیدن فکر کنید ،مساله برای شما روشن می شود.
در واقع ما انسانها متفاوت از یکدیگر می اندیشیم .شاید تا به حال به این موضوع دقت نکرده باشید.به نظر می رسد که تمام مردم درک و تفسیر یکسانی از مسائل داشته باشند .این فرضیه تا زمانی معتبر است که با فرد دیگری در مورد یک موضوع ابتدایی و اساسی اختلاف پیدا می کنیم. به جز ویژگی های فیزیکی شیوه اندیشیدن معامله گران برتر با سایر معامله گران وجود دارد؟
همان طوری که بازار به عنوان مکانی از موقعیت های بی پایان توصیف می شود،معامله گران نیز خود را با موقعیت های روانشناختی متفاوتی رو به رو می بینند.از بعضی جهات هر معامله گری مطالبی راجع به تحلیل بازار می آموزد.اما یادگیری هنر تحلیل به معنای کسب ساختار فکری معامله گری نیست.
ویژگی تعیین کننده ای که فاتحان همیشه بازار را از سایرین جدا می کند این است که آنها به یک ساختار فکری منحصر به فرد _مجموعه ای از رویکردهای منحصر به فرد_دست یافته اند که باعث می شود منضبط ،متمرکز و فراتر از همه اینها علی رغم معاملات زیان ده ،مطمئن به نفس باقی بمانند.در واقع آنها دچار ترسی که سایرین بدان دچارند،نمی شوند.هرکسی که وارد بازار می شود بیشتر چیزهایی که برای تحلیل آن لازم است را فراگرفته است.اما اندک افرادی هستند که می توانند سودی مستمر از بازار کسب کنند.موفقیت یا عدم موفقیت یک معامله گر به رویکرد او به مساله باز می گردد.بسیاری از معامله گران پیش از رسیدن سودی مستمر در بازار ،متحمل درد و رنج روحی و مالی بسیاری می شوند.البته استثنائاتی در مورد کسانی که در یک خانواده معامله گر زاده شده و تحت تعلیم کسی که طبیعت بازار را می دانسته و صد البته آن را خوب آموزش داده،قرار گرفته اند وجود دارد.
چرا دردهای عاطفی و شکست های مالی بین معامله گران مشترک است؟پاسخ ساده این است که بیشتر ما به اندازه کافی خوش شانس نیستیم که معامله گری را با یک راهنمای مناسب آغاز کنیم.
در هر حال ،دلایل عمیق تری نیز وجود دارند.من هفده سال را صرف کالبد شکافی عوامل روانشناسی موثر در معامله گری کرده ام،بنابراین می توانم به شیوه ای موثر اصول موفقیت را آموزش دهم.آنچه دریافتم این است که معامله گری پر از تضادها و تناقض های فکری است که باعث می شودکسب ویژگی های لازم برای موفقیت،بسیار سخت شود.در حقیقت اگر بخواهم یک کلمه بیان کنم که بیانگر طبیعت معامله گری باشد«پارادوکس» کلمه مناسبی است.
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید
