پرایس اکشن
پرایس اکشن با استفاده از تحلیل الگوهای قیمت تلاش میکند تا نظم حاکم بر بازار که گاهی اوقات تصادفی به نظر میرسد را به شیوه ای بهتر به معاملهگر ارائه دهد. در واقع پرایس اکشن تریدرها چند گام فراتر میروند; سوال اصلی آنها این نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است; بلکه این است که چرا این اتفاق دارد میافتد! بنابراین میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند.
سویینگها (نقطه عطف بالا و پایین بازار یا همان High و Low تست کردن حمایتها و مقاومتها و روندهای تثبیت؛ نمونههایی از پرایس اکشن هستند.) نمودارهای شمعی ژاپنی و نمودارهای میله ای ابزارهای مهمی برای تحلیل با استفاده از روش پرایس اکشن میباشند.
الگوهای شمعی مانند هارامی، اینگولفینگ، شوتینگ استار و … همگی مواردی هستند که در تحلیلگری به سبک پرایس اکشن با آن موجه خواهید شد.
پرایس اکشن تریدر کیست؟ (Price Action Trader)
معاملهگری که از روش پرایس اکشن استفاده میکند را پرایس اکشن تریدر میگویند. این دسته از تریدرها همه چیز را ساده میبینند که در واقع روش بسیار موثری در معامله گری است؛ همه چیز را ساده ببین! این تریدرها نوسانات قیمت، الگوهای نموداری، حجم معاملات و دیگر اطلاعات بازار را برای ورود به معاملات با یکدیگر ترکیب میکنند.
البته این به بدان معنا نیست که این بهترین روش برای تحلیل بازار است. استفاده از این روش به درک خوبی از بازار نیاز دارد تا تریدر بداند که بازار چگونه حرکت میکند و نظم درونی آن به چه صورتی است، اما مزیت این روش این است که تقریبا در هر بازاری کار میکند؛ بازار سهام، فارکس، فیوچرز، طلا، نفت و … . نابترین نوع از پرایس اکشن تریدرها به Tape Trader مشهور هستند.
آنها برای انجام معاملات خود نیازی به چارت ندارند و تنها به دنبال مناطق حمایتی و مقاومتی برای کسب سود هستند. ابزار اصلی آنها در پنجره Time و Sales و یا گاهی Depth of Market خلاصه میشود.
مزایای معامله گری بر اساس پرایس اکشن
۱- رایگان است! تریدرهای پرایس اکشن نیازی به نرم افزارهای اضافی ندارند. کندل، بار، نقطه یا هر نوع نمودار دیگری میتواند اطلاعات لازم را به این تریدرها ارائه دهد.
۲- این روش در هر بازار و در هر موقعیتی کاربرد دارد. سهام، فارکس، آتی، کالا و … .
۳- با استفاده از هر نرم افزاری میتوان تحلیل پرایس اکشن را انجام داد؛ نینجا تریدر، ترید استیشن، متاتریدر و یا هر نرم افزار دیگری.
۴- سریع است! تاخیر قیمتی وجود ندارد، در واقع اطلاعات تاریخ گذشته در معاملات شما نقشی نخواهند داشت.
۵- روشی همه جانبه است که همه چیز را با هم ترکیب میکند اما تداخل اطلاعات وجود ندارد.
۶- با همه مزایایی که روش پرایس اکشن دارد، اما یادگیری آن نیاز به صرف زمان و تمرین خواهد داشت؛ باید به این نکته توجه داشت که کلید اصلی یادگیری این روش تمرین مداوم است.
نکاتی در خصوص الگوها و ستاپ های پرایس اکشن
۱- تحلیلگر پرایس اکشن به مشاهده اندازه نسبی، شکل، موقعیت، رشد و حجم شمعها نگاه میکند.
۲- در این روش معمولا از سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل میانگین متحرک، خط روند و دامنه معاملاتی نیز استفاده میشود.
۳- استفاده از پرایس اکشن برای سفته بازی الزاما به معنای نادیده گرفتن تمام روشهای تحلیل تکنیکال نیست. اما یک تحلیلگر پرایس اکشن میتواند برای ساخت استراتژی خود صرفا بر روی درک رفتاری پرایس اکشن تمرکز کند.
۴- به طور کلی، الگوهای پرایس اکشن با هر شمع شکل میگیرد و معاملهگر به دنبال الگوهای مختلف است که به ترتیب خاصی شکل بگیرند و بدین ترتیب ستاپ شکل میگیرد که به سیگنال خرید و فروش منتج میشود.
۵- معامله گر پرایس اکشن از ستاپ برای تعیین نقاط ورود و خروج استفاده میکند. هر ستاپ یک نقطه بهینه برای ورود دارد. معامله گران حرفهای معیارهای خود را برای ورود و خروج دارند که این معیارها بر اساس تجربه چندین ساله شکل گرفتهاند.
لازم به ذکر است که معمولا یک ستاپ ساده به تنهایی برای ورود به معامله کافی نمیباشد، بلکه باید از ترکیب شمعها، الگوها و ستاپها استفاده کرد.
- زمانی که معامله گر به این نتیجه رسید که سیگنال پرایس اکشن به اندازه کافی قوی است، آنگاه منتظر یک نقطه مناسب برای ورود یا خروج میمانند که به آن تریگر گفته میشود.
- در هنگام معامله ممکن است سیگنالی مشاهده شود اما آنها تریگر نیستند چون باید شمع مورد نظر بسته شود تا سیگنال معتبر باشد.
- بعد از ورود به معامله باید حد ضرر مشخص شود.
قانون “تلاش دوباره”
یکی از مشاهدات کلیدی معامله گران پرایس اکشن این است که بازار اغلب بعد از شکست سطوح یا اصلاحی شدن، دوباره به آن سطح باز میگردد. اگر بازار به یک نقطه معین برگردد، آنگاه معامله گر انتظار دارد که بازار یا به مسیر خود ادامه بدهد و یا مجدد برگردد، در چنین شرایطی معامله گر نباید اقدامی انجام دهد تا اینکه بازار یکی از این دو راه را انتخاب کند.
وقتی بازار از این مرحله بگذرد و یکی از این دو حالت را انتخاب کند، آنگاه احتمال موفقیت معامله بسیار زیاد خواهد بود. بنابراین در چنین موقعیتی باید برای دومین نقطه ورود منتظر بمانیم.
برای مثال، اگر در دومین تلاش، فروشندگان سعی میکنند قیمت را به کف جدیدی ببرند و اگر این تلاش شکست بخورد آنگاه کف دوقلو شکل خواهد گرفت و در چنین نقطهای فروشندگان نظر خود را تغییر داده و میخرند. بنابراین فروشندگان هم به خریداران ملحق شده و یک فشار خرید قوی ایجاد میشود.
فرض کنیم بازار خط روند یا دامنه معاملاتی را میشکند. سپس بازار مجدد به این سطح شکسته شده بر میگردد و بجای اینکه به مسیر قبلی خود ادامه دهد، بر میگردد و به شکست ادامه میدهد، این حالت را “تایید” گویند.
معامله گران به دام افتاده
معاملهگران به دام افتاده اصطلاح رایجی درپرایس اکشن است و به معامله گرانی اشاره دارد که در سیگنال ضعیف وارد بازار شدهاند و یا بدون دریافت تأیید وارد شدهاند. این معامله گران در ضرر هستند چون بازار در جهت مخالف معامله آنها پیش رفته، یعنی اگر پرایس اکشن به حد ضرر آنها برخورد کند، آنگاه پوزیشن معاملاتی آنها بسته میشود.
بسیاری از معامله گران از حد ضرر استفاده میکنند تا اگر بازار در جهت مخالف حرکت کرد آنها از پوزیشن خود خارج شوند. این حالت باعث میشود حد ضررهایی که توسط معاملهگران به دام افتاده مشخص شدهاند به سفارشاتی تبدیل شوند که جهت مخالف بازار را تقویت کنند. تمام استراتژیهای مربوط به معامله گران به دام افتاده همگی بر پایه روشهای ال بروکس است.
معرفی انواع الگوها و ستاپ های پرایس اکشن
اجزاء مختلف یک شمع عبارتند از:
- قیمت باز: اولین قیمت
- قیمت پایانی: آخرین قیمت
- بالا: بالاترین قیمت
- پایین: پایین ترین قیمت
- بدنه: بخشی از شمع که بین قیمت باز و بسته قرار دارد.
- دُم یا سایه (بالایی و پایینی): قسمتی از شمع که بین قیمت باز و پایانی قرار ندارد.
- شمع اصلاحی: شمع اصلاحی بدنه ندارد یعنی قیمت باز شدن و پایانی هر دو یکی هستند، بنابراین هیچ تغییر در طی آن دوره زمانی رخ نداده است. به این شمع اصلاحی میگویند چون بازار در آن شمع فقط بین یک سقف و کف در نوسان بوده، در چنین حالتی اگر تایم فریم پایینتر را ببینیم ممکن است در آن شمع یک دامنه معاملاتی شکل گرفته باشد.
- شمع روندی: شمعهای روندی یا صعودی هستند یا نزولی که حتما باید بدنه داشته باشند. یعنی نقطه پایانی شمع از نقطه شروع شمع فاصله دارد.
- شمع روند صعودی: در چنین شمعی، قیمت پایانی بالاتر از قیمت اولین معامله قرار میگیرد. ممکن است که بازار در آن شمع چند مرتبه بین قیمت بالاو پایین نوسان کرده باشد ولی در آخر بالاتر از قیمت اولین معامله، بسته شده است.
- شمع روند نزولی: در چنین شمعی، قیمت پایانی پایینتر از قیمت اولین معامله قرار میگیرد.
- شمعهای در جهت روند: اینگونه شمعها، شمعهایی هستند که در جهت روند بازار هستند. یعنی شمع روند صعودی در یک بازار صعودی، همان شمع در جهت روند است و در بازار نزولی، شمع روند نزولی همان شمع در جهت بازار است.
- شمعهای مخالف روند: شمعهایی هستند که در جهت مخالف روند شکل بگیرند.
- شمعهای فرار (BAB): اینگونه شمعها، شمعهایی هستند که به اندازه دو انجراف معیار از اندازه متوسط بزرگتر هستند.
- شمعهای بدون سایه: شمع بدون سایه یعنی شمع روندی که تماما بدنه است و هیچ سایه ای در بالا و پایین آن وجود ندارد.
بعضی از شمعها فقط در یک طرف سایه ندارند. مثلا سایه بالایی دارند و سایه پایینی ندارند. وقتی در یک روند قوی، شمع بدون سایه شکل میگیرد به این معنی است که در طول آن شمع فشار خرید یا فروش یکسان بوده است، بنابراین این حالت یک سیگنال قوی برای ادامه روند است. در چنین حالتی میتوان از سبک ال بروکس برای ورود استفاده کرد که در این روش میتوان یک تیک بالاتر یا پایینتر از شمع مورد نظر سفارش خرید یا فروش گذاشت. در چنین شرایط معامله گر باید خیلی سریع عمل کند تا slippage (تفاوت نقطه سیگنال و نقطه ورود) افزایش پیدا نکند.
- اینساید بار: شمع اینسایدبار کوچک است و در دامنه بالا و پایین شمع قبلی جای میگیرد. یعنی سقف آن از سقف شمع قبلی پایینتر است و کف آن از کف شمع قبلی بالاتر است.
- اوتساید بار یا شمع بیرونی: اوتساید بار از شمع قبلی خود بزرگتر است و کاملا با آن همپوشانی دارد. سقف آن بزرگتر از شمع قبلی و کف آن کوچکتر از شمع قبلی است.