در ادامه قسمت قبل بخوانید…..
یک صخره شکل و رنگ دارد،که به عنوان نیرویی بر حس بینایی ما اثر می گذارد.جایی اشغال می کند که در نبود آن خالی خواهد بود یا با شیء دیگری پر می شود.بویی دارد که حس بویایی ما را تحریک می کند و … وقتی در محیطی قرار می گیریم که خصوصیات و ویژگی هایی از خود نشان می دهد،نوعی تبادل انرژی صورت میگیرد.انرژی از بیرون به هر شکلی که باشد توسط حس عصبی ما به پالس های الکتریکی تبدیل شده و در محیط درون و ذهن ما ذخیره می شود.
در واقع یک رابطه علت و معلولی بین ما و محیط اطراف مان وجود دارد.در اثر مواجهات ما با محیط بیرون ،در درون مان چیزی ایجاد می شود که من آن را ساختار انرژی می نامم.
خاطرات،تمایزات،و در نهایت عقایدی که ما را در طی زندگی خود کسب می کنیم در ذهن ما به صورت انرژی وجود دارند.ساختار انرژی یک مفهوم انتزاعی است.شما ممکن است از خودتان بپرسید که چگونه ممکن است انرژی شکلی به خود بگیرد؟قبل از اینکه به این سوال پاسخ بدهم یک موضوع خیلی مهم تر وجود دارد که باید به آن اشاره کنم.
اول از همه،چه دلیلی وجود دارد که خاطرات،تمایزات و عقاید ما به شکل انرژی باشند؟نمی دانم آیا این موضوع از نظر علمی ثابت شده یا توسط مجامع علمی کاملا مورد قبول است یا نه،اما از خود سوال کنید که اجزای ذهن به چه شکل دیگری ممکن است وجود داشته باشند؟چیزی که کاملا راجع به آن مطمئن هستیم این است:هرچیزی که از اتم ها و مولکولها تشکیل شده باشد فضایی را اشغال می کند و قابل مشاهده است.پس اگر حافظه و عقاید و… هم از آنها تشکیل شده بودند،دیده می شدند.تا جایی که من اطلاع دارم تا به حال چنین مشاهده ای صورت نگرفته است.
دانشمندان مغز را چه به صورت زنده و چه مرده کالبدشکافی کرده اند تا به حد اتم رسیده اند ولی کسی تا به حال حافظه و … را مشاهده نکرده است.حتی دانشمندان می توانند جای ذخیره شدن هر خاطره ای را دقیقا تشخیص دهند ولی فقط تا زمانی که فردی که حافظه به او تعلق دارد زنده باشد و برای فراخوانی از روی حافظه تحریک شود در غیر اینصورت حافظه قابل دسترسی نیست اگر حافظه عقاید و … به شکل ماده نباشند چاره دیگری برای آنها نمی ماند جز اینکه به شکل انرژی باشند.حال در این صورت ،آیا خود این انرژی می تواند دارای ساختار باشد آیا می تواند توسط نیروهای خارجی به شکل به خصوصی در آید ؟البته که بله.
شما به زبان خاصی می اندیشید و افکار شما بوسیله قوانین و مقرراتی این زبان ساختار بندی می شوند.وقتی شما احساسات حود را با صدای بلند ابراز می کنید،در واقع نوعی امواج صوتی به وجود می آورید که به شکل انرژی هستند.امواج صوتی از تعامل بین تارهای صوتی و زبان به وجود آمده اند و به گونه ای شکل دهی شده اند که محتوای پیام شما را منتقل کنند.مایکرویو ها هم به شکل انرژی هستند.بسیاری از تماس های تلفنی توسط امواج مایکروویو تقویت می شوند،یعنی در واقع انرژی مایکروویو با توجه به پیامی که منتقل می شوند،یعنی در واقع انرژی مایکروویو با توجه به پیامی که منتقل می کند،شکل داده می شود.
نور لیزر انرژی است و اگر تا به حال یک نمایش از نور لیزر یا هنر لیزری را دیده باشید،مشاهده کرده اید که انرژی به شکل دلخواه هنرمند در می آید.همه این مطالب مثال های واضحی هستند از اینکه یک انرژی شکل میگیرد و دارای ساختار می شود.رویا چیست؟از شما نمیپرسم رویا به چه معنی است،یا اینکه هدف آن چیست؟منظورم این است که ویژگی های یک رویا چیست؟اگر فرض کنیم که تمام رویاها در محدوده جمجمه ما اتفاق می افتد،آن گاه نمی توانیم فرض را بر این بگذاریم که از اتمها یا مولکول ها تشکیل شده باشند،زیرا در ان جا فضای کافی وجود ندارد.تجربیات رویایی همانند واقعیت می مانند به طوری که در آنها همه چی را با حواس پنجگانه خود در می یابیم.
تنها راه ممکن این است که رویاها را به فرم انرژی ساختار یافته داشته باشیم،زیرا انرژی هر شکل و اندازه ای به خود می گیرند.انرژی فضایی راهم اشغال نمیکند.پس وقتی حافظه،تمایزات و عقاید ما فضایی را اشغال نکنند،در نتیجه ظرفیت یادگیری ما بی انتها می باشد.
من واقعا به این موضوع اعتقاد دارم.فرآیند هوشیاری انسانها را از صد سال پیش تاکنون مقایسه کنید.عملکرد موثرما از صد سال پیش تا کنون به میزان شگفت انگیزی پیشرفت کرده است.
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید….