09150566946

تحلیل بنیادی،تکنیکال یا ذهنی؟قسمت۲۹ و ۳۰

در ادامه پست قبل بخوانید….

 

1140 bull and bear illustration with stock chart.imgcache.rev .web .900.518 - تحلیل بنیادی،تکنیکال یا ذهنی؟قسمت۲۹ و ۳۰

مشکل اینجاست که مکانیزم طبیعی مغز به صورتی است که از درد و رنج فیزیکی و روحی اجتناب می کند.همه شما با این مساله آشنا هستید.دست خود را روی یک اجاق داغ بگذارید.می بینید که قبل از اینکه دست تان به اجاق برسد،آن را پس می کشید.این یک عکس العمل طبیعی است.

در مورد اجتناب از موقعیت های ناراحت کننده در معامله گری هم شرایط به همین صورت است.تنها اندکی از مردم ریشه اصلی مساله را درک می کنند.لازم است که این تاثیرات منفی را بفهمید تا بتوانید آنها را آگاهانه کنترل کنید.

ذهن ما برای محافظت مان از احساسات ناراحت کننده شیوه های متفاوتی دارد.برای مثال ما در سطح هوشیارانه دنبال دلیل تراشی و توجیه عدم موفقیت خود در معامله می گردیم.معمول ترین راه برای این توجیهات این است که با کارگزار خود صحبت می کنیم یا اینکه به اندیکاتوری توجه می کنیم که تا به حال از آن استفاده نمی کردیم و همه این کارها برای این است که اطلاعات دردناک را به نوعی انکار کنیم.در سطح ناهوشیار هم ذهن ما یک سری از اطلاعات بازار را برای دلخواه ما مغشوش کرده و وارونه جلوه می دهد.

شرایطی را در نظر بگیرید که در آن بازار در ال بالا و بالاتر رفتن و یا پایین و پایین تر رفتن در جهت مخالف شماست.ولی شما اصلا متوجه نیستید که در حال ضرر می باشید زیرا تمام تمرکز خود را برروی حرکت هایی قرار داده اید که به نفع شما پیش می روند.

به طور میانگین بازار  فقط یکی از پنج یا چهار تیک را در جهت دلخواه شما حرکت می کند ولی همین مقدار برای قانع کردن شما مبنی بر اینکه بازار برمی گردد ،کافی است.ولی در واقع بازار در جهت مخالف شما حرکت می کند و مبلغ ضرر آن قدر زیاد می شود که دیگر نمی توانید آن را نادیده بگیرید و در نهایت از معامله خارج می شوید.اولین عکس العمل عموم معامله گران این است که با خود می گویند« چرا از همان اول ،ضرر کم را قبول نکردم و از معامله خارج نشدم که حال مجبور نباشم چنین ضرر بزرگی را تحمل کنم؟

در حالیکه این موقعیت را داشتیم که با انجام یک معامله در جهت مخالف از ضرر خود بکاهیم ،اما به دلیل اینکه نمی خواستیم ناراحتی ضرر را تحمل کنیم ،نسبت به این موقعیت نابینا بودیم.

معامله گر فرضی ما در ابتدای ورود به معامله گری ،خیلی شاد بود.چرا که در آسودگی خاطر به سر می برد.او هیچ برنامه شخصی یا چیزی برای اثبات نداشت.تا زمانی که در معاملاتش موفق بود از دیدگاه «بیا ببینیم چه می شود»به معامله می پرداخت.هر چه قدر بیشتر موفق بود،امکان شکست در نظرش کمتر می شد.در نهایت زمانی که ضرر کرد،این ضرر غیر محتمل ترین چیزی بود که پیش بینی می کرد و به جای اینکه دریابد دلیل ناراحتی اش توقع غلط او از بازار است،بازار را مقصر قلمداد کرده و با افزایش دانش خود در مورد بازار سعی می کند از وقوع دوباره ضرر جلوگیری کند.در واقع او یک دگردیسی  از حالت آسودگی خاطر به حالت اجتناب از ناراحتی دارد.

مشکل اینجاست که به هبچ وجه نمی توان ازدرد و رنج اجتناب کرد.بازار الگوهای رفتاری را ایجاد و آنها را مرتبا اما نه همیشه تکرار می کند.بنابراین امکان ندارد که بتوان از ضرر یا اشتباه اجتناب کرد.معامله گر ما نمیخواهد این واقعیات را بپذیرد چرا که دو نیروی زیر مدام او را مجاب می کنند:

  • ناامیدانه سعی می کند دوباره طعم پیروزی های مکرر را بچشد و
  • خیلی به دانشی که درباره بازار کسب کرده،دل بسته و مشعوف است.اما نمی داند که با انتقال از حالت ذهن بی دغدغه به مکانیزم اجتناب از ناراحتی ،در واقع رویکردی مثبت را با رویکردی منفی جایگزین کرده است

او به جای اینکه روی پیروزی متمرکز شود روی پیش گیری از از ضرر تمرکز کرده است.وضعیت او مانند بازیگر تنیسی است که هرچه سعی می کند کمتر اشتباه کند ،بیشتر مرتکب اشتباه می شود.البته تشخیص این موارد در ورزش راحت تر است چرا که بین حرکات و نتایج حاصله رابطه مشخصی وجود دارد.در معامله گری این ارتباط مبهم و پیچیده است.

تا زمانی که او احساس خوبی دارد هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کند جایی هم برای اشتباه وجود دارد و هر اندازه تمرکز بیشتری روی اجتناب از درد داشته باشد،به دلیل اینکه تحمل کمتری در مقابل خطا خواهد داشت اطلاعات بیشتری را از بازار از دست خواهد داد و هر اندازه اطلاعات را از دست بدهد کمتر می تواند بر مبنای سیستم خود کار کند.

هرچه بیشتر و بیشتر در مورد بازار بیاموزد تا بتواند خود را در مقابل درد و رنج حفظ کند،بیشتر و بیشتر از بازار توقع دارد که مطابق میل او پیش برود.اونا خواسته خود را وارد چرخه معیوبی می کند که هر چه بیشتر می آموزد بیشتر ناتوان می شود و هرچه ناتوان تر می شود بیشتر حس می کند که باید بیاموزد.این چرخه آن قدر ادامه پیدا می کند که معامله گری را با تنفر کنار می گذارد و در نهایت هم نمیفهمد که دلیل آن کمبود دانشش در مورد بازار نبوده بلکه دیدگاه غلط او بوده است.

ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید…

🔻🔻🔻🔻🔻
ویرا سرمایه
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *