تحلیل بنیادین یکی از روشهای تحلیل بازار سرمایه و پیشبینی قیمت هاست. در اصل پیشبینی قیمت به دو روش اصلی امکانپذیر است:
- تحلیل تکنیکی
- تحلیل بنیادین
تحلیل تکنیکال سعی در پیشبینی قیمت سهم در آینده با توجه به قیمتهای آن در گذشته دارد. این نوع از تحلیل بیشتر کاربرد کوتاه مدت داشته و برای افرادی توصیه میگردد که زمانهای بیشتری را در بازار سرمایه هستند.
ذهن یک تحلیلگر باید به شدت منظم باشد، این نظم دلیل دارد، چون وقتی قرار است شما ۳۶۰ درجه به یک موضوعی نگاه کنید، با حجم زیادی از داده ها روبرو میشوید که اگر نظم آن ها را در ذهن خود نتوانید مدیریت کنید، عملا جمع آوری آن ها فایده ای ندارد، مثل اینکه همه داده ها را روی هم ریخته و مشخص است که در این بین یکسری داده گم میشوند و اصلا دیده نمیشوند. درواقع در تحلیل، شما ساختار و درون و اجزا موضوع را درک میکنید، انگار جزئی از آن باشید، این جزئی از چیزی بودن یک شبه به دست نمیآید، با یک فایل اکسل و صرفا رشد دادن بی منطق یکسری عدد به دست نمیآید. زیبائی اعداد آن جائی است که پشت آن یک فکر و درک و فهمی وجود داشته باشد، این است که به آن ها معنی میدهد.
اما تحلیل بنیادین یک شرکت شامل تحلیل گزارشهای مالی و سلامت مالی شرکت، مدیریت و امتیازات رقابتی، رقبا و بازارهای مربوطهاست. هنگامیکه این تحلیل در بازارهای فیوچر و فارکس به کار میرود، تمرکز اصلی بر شرایط اقتصادی، نرخ بهره، تولید، سودآوری و مدیریت است. وقتی سهام، قراردادهای آتی یا ارز مورد تحلیل بنیادین قرار میگیرد دو رویکرد اساسی وجود دارد: تحلیل پایین به بالا و تحلیل بالا به پایین. این عبارات جهت تمیز دادن چنین تحلیلهایی از سایر تحلیلهای سرمایهگذاری نظیر تحلیلهای کمی و تکنیکی است. تحلیل بنیادین بر اساس اطلاعات و دادههای گذشته و فعلی با هدف پیشبینی مالی انجام میپذیرد. اهداف متعددی برای این تحلیل وجود دارد.
- تعیین ارزش سهام شرکت و پیشبینی تغییرات آتی قیمت [توضیح: در ادبیات مالی بین ارزش و قیمت تفاوت وجود دارد.]
- برآورد عملکرد تجاری
- ارزیابی مدیریت و اتخاذ تصمیمات داخلی جهت محاسبه ریسک اعتباری
در تحلیل بنیادین اساس پیشبینی بر مبنای وقایع و رخدادهای واقعی پایهگذاری شدهاست. معامله گر با تحلیل اتفاقات و اخبار دنیای واقعی و بر اساس دانش و استراتژی خود، به پیشبینی بازار میپردازد. استراتژی روش محاسبه نقاط ورود به بازار و خروج از آن است. پایه نظر تحلیل گران بنیادی این است که تمام تغییرات در قیمتها حتماً یک علت اقتصادی بنیادی دارد. این نوع از تحلیل نسبت به تحلیل تکنیکال بسیار زمانگیرتر است و معمولاً همراه با جمعآوری اطلاعات از منابع مختلف ممکن میگردد.
مفهومی بر تحلیل بنیادی :
تمام تجزیه و تحلیل سهام سعی میکنند تعیین کنند که آیا یک اوراق در بازار به درستی ارزیابی شدهاست. تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد به منظور شناسایی اوراق بهاداری که قیمت آنها به درستی توسط بازار انجام نشدهاست، انجام میشود.
تحلیلگران بهطور معمول، به ترتیب، وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت صنعت خاص. را قبل از تمرکز بر عملکرد فردی شرکت، برای رسیدن به یک ارزش عادلانه بازار برای سهام مطالعه میکنند.
تحلیل بنیادی از دادههای عمومی برای ارزیابی ارزش سهام یا هر نوع دیگر از اوراق بهادار استفاده میکند. به عنوان مثال، یک سرمایهگذار میتواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد، تجزیه و تحلیل اساسی در مورد ارزش یک اوراق قرضه انجام دهد.
تحلیل پایان کار است ؟
تحلیل مرحله نهائی کار ما نیست، تحلیل بخشی از راه است، پلههای بعدیست که مهم است، این پلههای بعدی ارزیابی و سپس ترکیب و خلق کردن است. در بازارهای مالی برای ما پله های بعدی آن جائی است که با درکی که تا آن مرحله به دست آوردیم، دست به پیش بینی و نگاه به آینده شرکت میزنیم، تصور آینده یک موضوع بدون درک صحیحی از وضعیت فعلی آن حاصل نخواهد شد قطعا! ما دقیقا در تحلیل باید وضعیت ۳۶۰ درجه یک شرکت رو در طول زمان ببینیم و از روز اول آن شروع کنیم و با آن پیش بیاییم تا امروز، ببینیم از کجا امده، چه مسیری را رفته و این روندی که تا به امروز امده باعث میشود به چه سمت و سویی در آینده بخواهد حرکت کند؟ هر شرکتی داستانی دارد، تحلیل بنیادی هنر روایت صحیح و بدون جهت گیری و دقیق این داستان است، به طوری که شنونده بتواند ادامه داستان را بنویسد.
هر تصمیم ما در بازارهای مالی عادات بلند مدت ما را شکل میدهند، عاداتی که میتوان آن ها را استراتژی صدا زد و این خیلی مهم و ارزشمند است که در طول زمان بتوانیم استراتژی های صحیحی را برای تصمیماتمون شکل دهیم. ناگفته نماند ذات منعطف، پویا و در جریان بازارهای مالی، اجازه داشتن یک استراتژی ثابت را به شما نمیدهد و ناگزیرید که مدام در معرض تغییر قرار بگیرید و استراتژی های خود را صیقل دهید تا شکل درست و مطابق با بازار بگیرند. بازگردیم سراغ صنعت نفت، در وهله اول لازم است این صنعت و زنجیره آن را بشناسیم، این که اجزای این صنعت در ابعاد خرد و کلان چه چیزهایی هستند کمک خیلی زیادی در تحلیل شرکت نهائی خواهد داشت. شناخت یک صنعت در ابعاد داخلی و جهانی باید اتفاق بیفتد چراکه، اکثر صنایع از متغیرهای اقتصاد در ابعاد جهانی تاثیر میگیرند و ندیدن اقتصاد جهانی مثل ندیدن یک بخش مهم از آن هاست.
تحلیلگر بنیادی کسی است که ارزش ذاتی سهام یا هر نوع دارایی دیگر را از طریق مطالعه و بررسی عوامل خرد و کلان اقتصادی و غیراقتصادی از جمله: مدیریت شرکت، صورتها و نسبتهای مالی، وضعیت کلی اقتصاد کشور و وضعیت صنایع مختلف، تعیین میکند.
تحلیلگر اخبار و اطلاعات منتشر شده را از نظرتاثیر منفی یا مثبت بر قیمت سهام شرکت، بررسی کرده و با توجه به آن عکس العمل مناسب (خرید و فروش یا انتظار) نشان میدهد.
تحلیلگران بنیادی معتقدند قیمت بازار یک سهم، ممکن است با ارزش واقعی آن متفاوت باشد. هدف آنها شناسایی فرصتهای کسب سود و یا شرایط زیان آور، از طریق ارزیابی ارزش ذاتی و مقایسه آن با قیمت روز سهام است.
تحلیلگر بنیادی فردی است که به بررسی داراییها، بدهیها، فروش، ساختار سرمایه شرکت، سهم از بازار، عملکرد مدیریت، و مقایسه آن با سایر شرکتهای مشابه میپردازد و در نهایت ارزش واقعی سهام را تخمین میزند. در این بررسی عوامل خرد و کلان اقتصادی و غیراقتصادی نیز ارزیابی میشوند. کاری که یک تحلیلگر انجام میدهد این است که علت و چرایی تغییرات قیمت را کشف میکند.
تحلیلگران بنیادی به چه اصولی اعتقاد دارند:
- قیمت بازار دارایی ممکن است با قیمت واقعی آن متفاوت باشد. با کشف قیمت واقعی میتوان برای ورود به سرمایهگذاری تصمیم گرفت. قیمت بازار یک دارایی هر قدر هم با ارزش ذاتی آن متفاوت باشد، باز هم به سمت آن میل پیدا میکند . اگر ارزش ذاتی برآورد شده از ارزش بازار دارایی کمتر باشد، به این معنی است که دارایی با قیمتی بالاتر از ارزش واقعی خود در بازار معامله میشود و در میان مدت به سمت ارزش واقعی میل کرده و کاهش مییابد. لذا موقعیت خروج از سرمایهگذاری است.
اما چنانچه قیمت ذاتی دارایی بیشتر از قیمت بازار باشد، قیمت دارایی در میان مدت به سمت قیمت واقعی خود میل کرده و افزایش مییابد. در نتیجه فرصت برای ورود به سرمایهگذاری مناسب است. با در نظر داشتن این اصل و همچنین درنظرگرفتن وضعیت اقتصادی کشور و عوامل تاثیرگذار بر صنایع مختلف و شرکتهای موجود، میتوانیم ارزش آتی دارایی را پیشبینی کنیم.
- ارزش واقعی(ذاتی) سهام یا دارایی، ناشی از سودآوری آن است. ملاک تعیین آن، عواملی نظیر: تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شرکت، پیش بینی مدیریت برای چند سال آینده شرکت و تاثیر عوامل سیاسی و اقتصادی بر عرضه و تقاضا است. تحلیلگران بنیادی معتقدند اگر اقتصاد یک کشور قوی باشد، پول آن کشور قوی است و راه برای سرمایهگذاری در آن باز است. بنابراین سهامداران پس از انجام این بررسیها به خرید و یا فروش سهام اقدام میکنند.
- ملاک تحلیلگران بنیادی، مقایسه اطلاعات درون و بیرون شرکتهای مختلفی است که در یک صنعت فعالیت میکنند و بر اساس این قیاس، نسبت به خرید سهام یک شرکت اقدام میکنند.
هدف تحلیل بنیادی یافتن ارزش ذاتی یک دارایی است. همانطور که میدانیم ارزش ذاتی یک دارایی با ارزش بازار (ارزشی که در حال حاضر در بازار مورد معامله قرار میگیرد) متفاوت است. هدف کشف قیمت واقعی سهام یا دارایی و بررسی میزان تفاوت آن با ارزش مورد معامله است.
اگر ارزش بازار یک سهم بیش از ارزش واقعی آن باشد، تحلیل بنیادی میگوید سهام با ارزشی بیشتر از آنچه واقعیت دارد معامله میشود و تصمیم به فروش آن منطقی است. اما اگر ارزش ذاتی از ارزش بازار بیشتر باشد، سهم با قیمتی کمتر از ارزش واقعی معامله میشود و در این زمان تصمیم به خرید مناسب است.
از دید کلیتر اهداف تحلیلگران ینبادی را به ۳ گروه میتوان تفکیک کرد؛
۱- تعیین ارزش فعلی سهام یا دارایی مورد نظر و پیش بینی روند آینده آن و مقایسه ارزش واقعی با ارزش مورد معامله.
۲- ارزیابی و بررسی عملکرد شرکتها.
۳- ارزیابی عملکرد داخلی شرکت و همچنین ریسکهایی که سرمایه گذاری در آن به دنبال دارد.