در ادامه پست قبل بخوانید…
بیشتر مردم در ابتدای ورود به حرفه معامله گری فاقد یک چنین نگرشی هستند.نکته جالب در معامله گری این است که اگر شما کار خود را با یک معامله موفق شروع کنید،ذهن تان به طور خودکار فارغ از هر دغدغه ای عمل می کند و بنابراین نتیجه ای مشابه با کسی را می گیرد که واقعا دارای نگرش مثبت است.این موضوع ممکن است کمی گیج کننده به نظر برسد ولی معانی بسیار عمیقی در آن نهفته است.
تعدادی معامله موفق باعث می شود که شما آسوده خاطر شوید که البته جزئی اساسی از موفقیت است ولی از آنجایی که این فراغت فکر بر پایه درستی بنا نشده است می تواند صدمات مالی و روحی جبران ناپذیری را در پی داشته باشد.موفقیت در چندین معامله هرچند به این معنی نیست که یک معامله گر شده اید ولی احساسی در شما ایجاد می کند که شما را در حالت ذهنی مشابه با معامله گران موفق قرار می دهد.حقیقت این است که برای موفقیت در یک معامله به کوچکترین مهارتی نیاز ندارید.حتی بدون کمترین مهارتی می توان در چندین معامله نیز موفق بود.من افرادی را می شناسم که معامله گری را حتی با تعداد زیادی معامله موفق آغاز کردند.
زمانی که اعتماد به نفس دارید و دچار هیچ ترس و نگرانی نیستید،وارد جریانی می شوید که به طور روشن از آنچه باید انجام دهید،آگاه هستید. مثل این است که بازار داد می زند که چه موقع باید بخرید و چه موقع باید بفروشید و از آنجایی که هیچ ترسی ندارید،بدون هیچ مشاجره درونی وارد معامله می شوید.
صحبت من در اینجا این است که هر تلاشی در واقع تابعی از یک میل و نگرش درونی است. بسیاری از مردم با وجود اینکه از این امر آگاهند ،از میزان اهمیت آن در زندگیشان غافلند.در بسیاری از ورزشها و سایر فعالیت های رقابتی،شرکت کنندگان علاوه بر تمرینات فیزیکی،ذهن خود را هم با یک سری از استراتژی ها پرورش می دهند.در رقابت هایی که رقبا در یک سطح نیستند مسلم است که حریف قوی تر(در بیشتر مواقع)پیروز میدان است. ولی در مورد رقابت هایی که دو حریف کاملا در یک سطح هستند چه عاملی فرد موفق را تعیین می کند؟در هر دو این موارد میل و نگرش فرد عامل موفقیت است.
آنچه معامله گری رااین چنین جذاب و در عین حال،یادگیری آن را مشکل می کند،این است که در آن شما به مهارت های زیادی نیاز ندارید.فقط لازم است که یک میل قوی به موفقیت داشته باشید.تجربه چندین معامله موفق متوالی باعث می شود که احساس برنده بودن به شما دست بدهد و همین احساس است که باعث تدوام زنجیره موفقیت ها می شود.به همین دلیل است که یک معامله گر تازه کار می تواند زنجیره ای از موفقیت ها را داشته باشد در حالیکه بهترین تحلیلگران در صنعت حاضرند برای این تعداد موفقیت سرشان را هم بدهند.این تحلیلگران مهارت لاز.م را دارند ولی فاقد میل و نگرش پیروزمندانه می باشند.
معامله گران تازه کار همان حسی را دارند که نگرش پیروزمندانه به انسان می دهد،زیرا از چیزی نمی ترسند.اما این بدان معنا نیست که واقعا دارای این نگرش هستند.آنها تجربه بدی از معامله گری ندارند که باعث ترس شان شود.ولی در نهایت معامله گر تازه کار ما برخلاف احساس مثبت خود،ضرر و اشتباه را تجربه می کند.مثبت ترین احساسات به همراه بهترین مهارت های تکنیکی هم نمی تواند مانع از تجربه شکست و ضرر در معامله شود.بازار آن قدربالا و پایین می رود و آن قدر متغیرهایی که باید در نظر بگیریم زیاد است که هیچ معامله گری نمی تواند در همه معاملاتش موفق باشد.
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید…
