09150566946

تحلیل بنیادی،تکنیکال یا ذهنی؟ قسمت۵۸

در ادامه قسمت قبل بخوانید

آنچه نیاز داشت بیاموزد،به او خاطر نشان کردم.پیش نیاز اندیشیدن در حیطه احتمالات این است که ریسک پذیر باشید.زیرا در غیر این صورت حاضر نیستید با اتفاقاتی که دوست ندارید،روبرو شوید.زمانی که ذهن خود را تربیت می کنید که در احتمالات بیندیشید به این معنی است که انتظار هر اتفاقی را دارید و بدون هیچ کشمش درونی ، وجود نیروهایی ناشناخته را مسلم میدانید.

داشتن این طرز فکر غیر ممکن است،مگر اینکه به اندازه کافی در تربیت ذهن خود تلاش کرده باشید.در حقیقت تا زمانی که فکر کنید ،می دانید یا فرض کنید که می دانید یا به هر نحوی لازم می دانید که بدانید ، به همان اندازه به عنوان یک معامله گر ناموفق هستید.

معامله گرانی که آموخته اند در احتمالات بیندیشید از موفقیت نهایی خود مطمئن هستند زیرا هر معامله ای را که با لبه آنها سازگار باشد انجام میدهند.

اگر آنها معاملاتی را که فرض می کنند فکر می کنند یا اعتقاد دارند که به نفع آنها پیش برود انتخاب کنند،در واقع مخالف این عقیده عمل کرده اند که لحظه اکنون یک لحظه منحصر به فرد است و موفقیت ها و شکست ها به صورت تصادفی در زنجیره ای از معاملات توزیع شده اند.آنها آموخته اند (اغلب پس از تحمل درد و رنج فراوان)که  لازم نیست بدانند کدام دفعه لبه شان کار میکند و کدام دفعه کار نمیکند.آنها دست از پیش بینی تک تک معاملات برداشته اند و آموخته اند که با گرفتن تمام موقعیت های همخوان با لبه شان تعداد نمونه های خود را افزایش دهند و در نهایت برآیند نتایج به نفع شان خواهد بود.فکر می کنید که چرا معامله گران ناموفق پیوسته به دنبال فراگیری هرچه بیشتر تحلیل بازار هستند؟

آنها می خواهند با کسب مهارت بیشتر در تحلیل بازار از نتیجه تک تک معاملات اطمینان حاصل کنند.با وجود اینکه ممکن است انکار کنند ولی این معامله گران دنبال تضمین نتیجه تمام معاملات هستند.

آنها ناامیدانه دنبال ایجاد تضمینی هستند که وجود ندارد.تنها کاری که برای رهایی از این وضعیت می توانند بکنند این است که به این حقیقت اعتقاد کنند که:هیچ تضمینی وجود ندارد.

زمانی که این مساله را بپذیرید و بدانید که هیچ تضمینی در هیچ لبه ای وجود ندارد و هر لحظه یک لحظه منحصر به فرد است،آنگاه سردرگمی شما در بازار پایان می یابد.علاوه بر این دیگر مستعد خطاهای معمول در معامله گری نیستید که از پتانسیل شما بکاهد و اعتماد به نفس شما را تخریب کند.در سایه اعتقاد به این حقیقت که نتیجه تک تک معاملات قابل پیش بینی نیست،قبل از انجام یک معامله ذهن خود را درگیر پیش بینی نتیجه آن نمی کنید.اما چرا عملکرد اکثریت معامله گران خلاف این را نشان میدهد؟

من در فصل گذشته به شما پاسخ دادم،اما مساله مشکل تر از این است و نکته های ظریفی در آن وجود دارد.معامله گر مورد نظر قبل از وارد شدن به معامله میزان ریسک خود را تعیین نمی کند زیرا دلیلی برای این کار نمیبیند.

او تا از سود بخش بودن یک معامله اطمینان حاصل نکرده است،وارد آن نمیشود و با خود فکر میکند«من که نتیجه این معامله را می دانم،پس چه نیازی به تعیین ریسک وجود دارد؟»

و از آنجایی که قانع شده که معامله اش به سود می انجامد،تعیین میزان ریسک در نظرش کاری بی معنی است.(زیرا به اعتقاد او بازار مطابق میلش پیش می رود،پس ریسکی وجود ندارد.)

معامله گر نمونه قبل از ورود به هر معامله ای وقت زیادی را صرف قانع کردن خودش می کند که بازار در جهت پیش بینی او حرکت خواهد کرد،چرا که شق دیگر مساله یعنی خلاف عمل کردن بازار،به آسانی قابل پذیرش نیست.به خاطر بیاورید ساختار ذهن ما به گونه ای است که همه چیز را به هم مربوط می کند.

در نتیجه،اشتباه کردن و ضرر کردن در معامله به تجربیات اشتباه قبلی معامله گر برمی گردد.هر کسی در اعماق ذهن خود یک انرژی منفی از تجربیات شکست خورده قبلی دارد که او را احاطه کرده است.به خاطر همین است که شکست در یک معامله به میزان تجربه نزدیک به مرگ برایش رعب آور می شود.بنابراین هر معامله ای را که احساس کند سودی ندارد،تبدیل به یک تنگنای غیرقابل حل می شود و تعیین ریسک در یک معامله برای او به این معناست که منکر موفقیت خود در معامله بشود.

او خود را قانع کرده است که معامله اش به سود می انجامد و بر همین اساس هم وارد معامله میشود،در صورتی که پذیرفتن ریسک به این معناست که معامله احتمال دارد به شکست هم منجر شود.این گونه طرز تفکر او را دچار شک کرده و خیلی بعید به نظر می رسد که بتواند وارد معامله بشود .حال اگر وارد معامله نشود و آن معامله به سود بیانجامد به شدت دچار عذاب روحی می شود.برای بیشتر مردم هیچ چیز آزاردهنده تر از تشخیص یک موقعیت خوب و از دست دادن آن تنها به خاطر نداشتن اعتماد به نفس لازم و دچار شک شدن نیست.تنها راه برای خارج شدن از این تنگنای روانشناختی این است که با هر دلیلی خودمان را قانع کنیم که معامله حتما سودبخش است.آیا هیچ کدام ازین جملات آشنا به نظر نمی رسند؟

(وقتی شما در حال قانع کردن خود برای ورود به معامله هستید):«می دانم که چه کسانی از بازار خارج و چه کسانی به آن وارد می شوند و از نحوه عملکرد آنها نیز کاملا اطلاع دارم،بنابراین نتیجه نهایی عملکردشان را می دانم ،بر این اساس می توانم حرکت قیمت ها را برای یک ثانیه،دقیقه ،ساعت و هفته آینده از همین اکنون پیش بینی کنم.»

ادامه مطلب را در قسمت بعد بخوانید

 

🔻🔻🔻🔻🔻
ویرا سرمایه
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *