در ادامه پست قبل بخوانید….
من با معامله گران بی شماری کار کرده ام که برای معاملات روز بعد خود ساعت ها به تحلیل بازار پرداخته اند ولی در روز معامله به جای اینکه بر طبق طرح خود پیش بروند ،کار دیگری انجام داده اند.یعنی معاملاتی انجام داده اند که بر اساس تحلیلی های قبلی خودشان نبوده است بلکه نظرات دوستان یا توصیه کارگزاران بوده است.حتما توقع ندارید که به شما بگویم این دسته از معامله گران در بازار موفق هستند؟!
این مثال به خوبی نشان می دهد که ما چگونه برای فرار از مسئولیت مستعد معامله گری به صورت غیر ساختاری و تصادفی هستیم.وقتی بر طبق نظرات خود عمل می کنیم ،توانایی های خلاقانه خود را به کار می بریم و نتیجه آنی آن را می بینیم.بنابراین بسیار مشکل است که بتوانیم آن را به نحوی توجیه کنیم.اما وقتی وارد یک معامله بی حساب و تصادفی می شویم ، به راحتی می توانیم از مسئولیت سرباز بزنیم و دوستان خود یا کارگزار را به خاطر نظرات اشتباهشان مقصر بدانیم.
نکته دیگری که در ماهیت معامله گری وجود دارد و فرار از مسئولیت را آسان تر می کند ای است که به هرحال در هر معامله ای پتانسیلی از سود و ضرر وجود دارد،چه به صورت تصادفی وارد آن شوید و چه با طرح قبلی و از آنجایی که برای کسب سود مستمر از بازار نیاز به تلاش بسیاری است ،شما به همین سودهای اندک با روش تصادفی قناعت می کنید.
مشکل: اعتیاد به سودهای تصادفی
مطالعات زیادی بر روی تاثیرات روانشناختی دادن پاداش به صورت تصادفی به میمون انجام شده است.برای مثال اگر شما به یک میمون بیاموزید که در قبال انجام یک کار به خصوص پاداش دریافت میکند،می بینید که همیشه این کار را انجام می دهد.
حال اگر دادن جایزه را برای مدتی متوقف کنید می بینید که دیگر او این کار را انجام نمی دهد.چرا که آموخته است انرژی خود را بیهوده و در قبال کاری که به او پاداشی تعلق نمی گیرد ،هدر ندهد.به هر حال وقتی به صورت تصادفی شروع به دادن پاداش به میمون بکنید ،خواهید دید که میمون به شیوه متفاوتی عمل می کند.
از آنجایی که او طعم پاداش راچشیده است و در مورد گرفتن یا نگرفتن آن شک دارد باز هم آن کار را انجام می دهد.از دلیل اعتیاد ما انسان ها به موفقیت های تصادفی مطمئن نیستم.اما می توان حدس زد که مربوط به ماده ای شیمیایی در مغز است که به هنگام مواجه با پیشامدهای خشنود کننده ترشح می شود و حس رضایتمندی را ایجاد می کند.وقتی پاداش تصادفی باشد نمی توانیم بفهمیم که چه موقع دوباره این حس را تجربه می کنیم،اما صرف وقت و انرژی به امید تجربه دوباره این حس ،مشکل نیست.
به عبارت دیگر اگر کاری را انجام دهیم و نتیجه بر طبق میل ما نباشد و چندین بار آن کار را تکرار کنیم و باز هم به نتیجه مورد نظر نرسیم ،احساس بدی در ما به وجود می آید که باعث می شود دیگر آن کار را تکرار نکنیم.
مشکل«اعتیاد» این است که ما را در حالتی از «بی انتخابی» قرار می دهد.هر چه قدر این اعتیاد بر ما احاطه داشته باشد،وقت و نیروی بیشتری را برای ارضای آن صرف می کنیم.در نتیجه به سایر امکانات بی توجهیم و به چیزی جز ارضای اعتیاد خود نمی اندیشیم.اعتیاد به نتایج تصادفی برای معامله گران بسیار سخت است زیرا مانع دیگری برای رسیدن به ساختار ذهنی لازم برای گرفتن سود مستمر در بازار است.
ادامه مطلب را در پست بعدی ببینید.