در ادامه پست قبل بخوانید…
در تمام این موارد (در کودکی) چیزی از بیرون بر ما اعمال قدرت کرده و مانع از این شده که به آرزوی درونی مان برسیم.پس خیلی طبیعی است که فرض کنیم این بازار است که می دهد یا میگیرد.اما در نظر داشته باشید که بازار اطلاعاتش را بسیار بی طرفانه نشان می دهد.بازار از خواسته شما خبر ندارد و البته برایش مهم نیز نیست،مگر اینکه معامله شما آن قدر بزرگ باشد که حرکت قیمت ها را تحت تاثیر قرار دهد.هر لحظه ،هر خرید یا هر فروش موقعیتی برای شما فراهم می آورد.شما می توانید سود ببرید یا ضرر کنید.
از دیدگاه بازار هر لحظه خنثی است ولی از دیدگاه شما به عنوان یک مشاهده گر،هر لحظه و هر تغییری در قیمتها دارای معنی است.اما ریشه این معانی در چیست؟این معانی بر پایه آنچه شما آموخته اید می باشد و تنها در ذهن شما و نه در بازار وجود دارد.اط نظر بازار این اطلاعات فاقد معنی می باشند.علاوه بر این بازار خبر ندارد که شما چگونه یک موفقیت و شکست را تعریف می کنید.بازار نمی داند که شما آن را جریان مستمری از موقعیت های سود و ضرر می بینید یا فکر می کنید هیولایی است که در کمین پول شما نشسته است.
اگر شما بازار را جریانی از موقعیت ها ببینید،در بهترین حالت ذهنی خود قرار دارید در نتیجه می توانید اطلاعات را دریافت کرده،تفسیر کنید و از تجربیات خود پند بگیرید.حال اگر بازار به نظر شما یک غول حریص بی شاخ و دم باشد،شما هر ناکامی را به آن نسبت می دهید و خواه ناخواه برای کمتر ناراحت شدن یک سری از اطلاعاتی را که می توانست به نفع شما تمام شود نادیده می گیرید.وقتی فکر می کنید کسی مخالف شماست چی میکنید؟می خواهید با او بجنگید ولی با چه چیز در بازار میخواهید بجنگید؟اگر بازار پول شما را می گیرد موقعیت های زیادی را هم برای کسب پول فراهم میکند .در واقع شما با بازار نمی جنگید بلکه با نتیجه توقع نابجای خود از بازار می جنگید.بازار به شما بدهکار نیست و این خود شما هستید که باید از صددرصد موقعیت هایی که بازار برای شما فراهم می کند بهره ببرید.
راه استفاده صد درصدی از موقعیت ها این است که در جریان بازار قرار بگیرید.بازار یک جریان دارد و به خصوص در تایم فریمهای کوچکتر بسیار پر نوسان است،اما در عین حال الگوهای متقارنی هم نشان می دهد که بارها و بارها تکرار می شوند .بسیار واضح است که نمیتوان با چیزی که با ما مخالف است همسو بود.
وقتی مسئولیت تمام نتایج ممکن را بپذیرید ،احساسات منفی را تجربه نخواهید کرد.پیش تر هم گفتم یکی از مشکلات روانشناختی که با عدم قبول مسئولیت پیش می آید و می تواند سد راه موفقیت تان شود،این است که فکر کنید مشکلات شما ناشی از تحلیل ناقص بازار است.برای روشن شدن این موضوع بیایید همان معامله گر تازه کار خود را در نظر بگیریم که با ذهن خالی از دغدغه معامله گری را آغاز می نماید تا اینکه اولین ضررش را تجربه می کند.بعد از کسب یکسری موفقیت آسان و بادآورده طعم این شکست برای او بسیار سخت استولی نه آنقدر تلخ که مانع از ادامه دادن معامله گری شود.به علاوه اینکه در ذهن او این شکست تقصیر او نبوده است،بلکه بازار مقصر است.در نتیج به جای ترک معامله گری ،طعم شیرین پیروزی های قبلی ،او را به ادامه این کار ترغیب می کند.
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید….