در ادامه قسمت قبل بخوانید….
شما تنها هر آنچه را که باید می دیدید و با حضور در لحظه ،جزیی از جریان بازار بودید.وقتی شما در جریان باشید هیچ نیازی به تلاش کردن نیست زیرا هر آنچه که لازم است،در دست شماست.هیچ چیز از شما پنهان نیست و تلاشی لازم نیست زیرا هیچ مقاومتی وجود ندارد.بعبارت دیگر آنچه شما انجام می دهید کار است نه سعی در انجام کار.شما آنچه را که از بازار می خواهید در اختیار دارید.با وجود اینکه این نحوه تفکر ،معقول به نطر می رسد ولی در عمل اینطور نیست و مشکلات زیادی سر راه است.
معامله گران برتر در جریان بازار (مانند جریان رود)قرار می گیرند زیرا به دنبال گرفتن چیزی از بازار نیستند.آنها به سادگی خود را در اختیار بازار قرار می دهند و از آنچه بازار ارائه می دهد،سود می برند.تفاوت عمیقی بین این دو دیدگاه وجود دارد.
در فصل سوم،به طور خلاصه روشن کردم که ذهن ما چگونه برای اجتناب از دردهای روحی و فیزیکی ساخته شده است.اگر شما از دیدگاه خودتان و آنچه از بازار انتظار دارید دریافت کنید بازار را نگاه کنید،زمانی که بازار بر طبق توقع شما عمل نمی کند،چه اتفاقی می افتد؟مکانیزم دفاعی ذهن شما به نوعی می خواهد این اختلاف انتظار را با آنچه واقعا اتفاق افتاده جبران کند تا مانع از ناراحتی تان شود.ذهن ما طوری طراحی شده که اطلاعات تهدید آمیز را مسدود کرده یا به نوعی آنها را پنهان کند تا ما را در مقابل درد و رنجی که از نرسیدن به توقعات مان بر ما وارد شده،حفظ کند.
شاید در همان لحطه متوجه نباشید که برای مصون بودن از ناراحتی اطلاعاتی را انتخاب می کنید که با توقع شما هماهنگ است.
برای تجربه نکردن شکست ،خود را از جریان موقعیت ها خارج کرده و وارد قلمرو«می توانست باشد»،«باید می بود»و «اگر فقط»قرار می دهید.هر چیزی که می توانست باشد یا باید می بود در همان لحظه نامرئی است و فقط وقتی ظاهر می شود که موقعیت خیلی وقت است از دست رفته است.
برای استمرار لازم است نحوه تفکر تان به گونه ای باشد که خود آگاه و نا خود آگاه اطلاعات را بر پایه آنچه توقع دارید اتفاق بیافتد،انتخاب نکنید.تجربه ناراحتی موجب ترس می شود و ترس منشا بسیاری از خطاهایی است که اکثرا مرتکب می شوید.تا زمانی که می ترسید نمی توانید همراه جریان بازار باشید.علاوه بر این هر چه به عنوان یک معامله گر انجام میدهید مبارزه خواهد بود مبارزه شما علیه بازار یا مبارزه بازارعلیه شما.اما واقعیت این است که تمام این ماجراها در ذهن شما اتفاق می افتد.بازار هیچ تفسیری از اطلاعاتی که ارائه میدهد ندارد این شما هستید که مبارزه می کنید البته اگر واقعا مبارزه ای در کار باشد.
اکنون ممکن است با خود بگویید،چگونه می توانم مانند یک معامله گر بیندیشیم به نحوی که دیگر از چیزی نترسم و در نتیجه مستعد فرایندهای ذهنی که باعث شود اطلاعات را نادیده بگیرم ،پنهان کنم یا انتخاب نمایم،نباشم؟پاسخ این است:یاد بگیرید ریسک پذیر باشید.
مفهوم واقعی ریسک پذیری
به غیر از موضوعات دیگری که پیرامون ریسک پذیری در فصل سه بحث کردیم،هیچ موضوع دیگری این قدر برای موفقیت لازم نیست و به همان نسبت مفهوم آن اشتباه فهمیده نمی شود.همان طوری که در فصل اول اشاره کردم،خیلی از معامله گران فکر می کنند همین که آنها وارد فعالیت ریسک آمیز معامله گری شده اند،به این معنی است که ریسک را نیز پذیرفته اند.دوباره تکرار میکنم این فرضیه به هیچ وجه درست نیست.
ادامه مطلب را در قسمت بعد بخوانید…
