در ادامه پست قبلی بخوانید.
موفقیت در معامله گری هم به همین گونه است.بازار در یک روز،یک هفته یا یک ماه مشخص مقادیر زیادی پول را برای کسانی که توانایی ورود به آن را دارند فراهم می کند.از آنجایی که بازار در حرکت دائمی است پول دائما در جریان است.این موضوع احتمال موفقیت را شدیدا افزایش می دهدو موفقیت «ظاهرا » در دست شماست.من واژه «ظاهرا» را استفاده کردم که تفاوت بین این گروه از معامله گران را مشخص کنم.برای کسانی که روش گرفتن سود مستمر را آموخته اند یا حداقل در آستانه آن قرار دارند نه تنها پول در دستشان است بلکه می توانند به هر میزان که بخواهند از آن برداشت کنند.
مطمئن هستم که این جمله برای بیشتر مردم تکان دهنده و شاید غیرقابل باور باشد،درست است که محدودیت هایی وجود دارد اما در بیشتر مواقع پول به قدری آسان به حساب این معامله گران سرازیر می شود که ذهن سایرین را مشوش می کند.
بهرحال برای آن دسته از معامله گرانی که در گروه بالا قرار ندارند «ظاهرا» به « ابدا» تعبیر می شود.برای آنها موفقیتی که در آرزویش هستند قبل از این که به دست شان برسد بارها و بارها از جلوی چشم شان محو می شود.تنها چیزی که همیشه همراه این عده است درد و رنج روحی است.
البته آنها هم لحظات شادی دارند.اما اگر بگوییم بیشتر اوقات در حالاتی از ترس،عصبانیت،سردرگمی،استرس و تاسف قرار دارند ،گزاف نگفته ایم.
چه چیزی باعث تمایز این دو گروه از یکدیگر می شود؟آیا هوشمندی است؟ آیا کسانی که به صورت مداوم از بازار سود می گیرند ،فقط کمی از بقیه باهوشترند؟آیا سخت تر کار می کنند؟آیا تحلیلگران بهتری هستند یا به سیستم های بهتری دسترسی دارند؟آیا ویژگی های بارز شخصیتی دارند که باعث می شود راحت تر با فشار و استرس بازار کنار بیایند؟
همه این دلایل تا زمانی که شما در می یابید اکثر افراد شکست های بزرگ در عرصه معاملات مربوط به باهوش ترین و کامل ترین افراد جامعه می شود،پذیرفتنی هستند.بزرگترین گروه بازندگان شامل پزشک ها ،وکلا ،مهندسین ،دانشمندان و … است.
هوش و ذکاوت و تحلیل خوب بازار می توانند عوامل مناسبی برای رسیدن به موفقیت باشند.اما عامل تعیین کننده دیگری معامله گران موفق را از سایرین جدا می کند. اگر مساله هوش و ذکاوت و تحلیل خوب نیست،چه چیزی است؟
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید.
