در ادامه پست قبل بخوانید….
آزادی ارزشمند است.به نظر می رسد همه ما به صورت طبیعی خواهان آن هستیم ، برای آن می جنگیم و آرزوی آن را داریم. اما این بدان معنی نیست که منابع روانشناختی لازم را برای عملکرد درست در محیطی که تقریبا مرزی در آن وجود ندارد، دارا باشیم.محیطی که پتانسیل آن را دارد که آسیب های جدی به ما وارد کند.تقریبا برای هر کسی لازم است که ذهن خود را تربیت کند و این مساله جدای از تحصیلات،سطح هوش و موفقیت های او در سایر زمینه های زندگی است.
تربیتی که از آن صحبت میکنم عبارتست از : یک ساختار ذهنی و درونی که برای معامله گر،بهترین حالت تعادل را بین آزادی عمل در انجام کارها فراهم می کند و پتانسیل لازم برای تحمل ضربه های روحی و مالی که ناشی از همین آزادی است، به وجود می آورد.
ایجاد ساختار ذهنی جدید مشکل است به ویژه وقتی شما آن را با آنچه تا کنون داشته اید مغایر ببینید.برای شما که می خواهید ساختار ذهنی یک معامله گر را کسب کنید، این سختی به دلیل مقاومت ذهنی تان در برابر مسائلی است که از ابتدای زندگی با آن مواجه بوده اید.
همه ما به نوعی در یک ساختار اجتماعی متولد شده ایم.یک محیط اجتماعی (یا یک جامعه) چه خانواده باشد، چه شهر و… دلالت بر یک ساختار دارد.
ساختارهای اجتماعی شامل قوانین،محدودیت ها،مرزها و مجموعه قواعدی می شود که تبدیل به یک کد رفتاری شده و راه های ارتباط شخص با جامعه را تعیین می کنند.علاوه بر این بسیاری از این محدودیت ها پیش از تولد ما به وجود آمده اند. به آسانی میتوان دریافت که نیاز جامعه به ایجاد ساختار با نیاز فرد برای ابراز وجود در تقابل قرار می گیرد.هر کسی که می خواهد معامله گری را بیاموزد با یک چنین تضادی روبرو است.می خواهم از خودتان بپرسید کدام ویژگی رفتاری است که بین تمام بچه های کره زمین صرفنظر از محل تولد،فرهنگ،جامعه و…. مشترک است؟
پاسخ این است : کنجکاوی. هر کودکی کنجکاو است.هر کودکی مشتاق یادگیری است.کودکان را می توانیم ماشین های کوچک یادگیری بنامیم.
کنجکاوی در اساسی ترین سطح یک نیاز است.یک نیروی هدایت شده درونی که به علت وجود آن احتیاج نیست که کودک را برای یادگیری ترغیب کنیم.حتی کودکانی که به حال خود رها شده اند هم در پی کشف اطراف خود هستند.نکته دیگر اینکه همین نیروی هدایت شده درونی،برای خود دستورالعملی دارد.به عبارت دیگر با وجود اینکه تمام کودکان کنجکاو هستند،اما موضوعاتی که نسبت به آنها از خود کنجکاوی نشان می دهند،متفاوت است.
چیزی در درون ما وجود دارد که آگاهانه ما را به سمتی هدایت می کند.حتی به نظر می رسد که کودکان می دانند چه می خواهند و چه نمی خواهند.زمانی که بزرگترها این چنین رفتار انتخاب گرانه ای از کودک خود می بینند، شگفت زده می شوند زیرا فرض را بر این گذاشته اند که کودک خواسته منحصر به فردی درون خود ندارد که او را از بقیه متمایز کند و تمام کودکان یکسان هستند.
کودک با نشان دادن جاذبه و دافعه نسبت به محیط اطراف،خود را از دیگران متمایز می کند.
ادامه مطلب را در پست بعدی بخوانید.