در ادامه قسمت قبل بخوانید
نکته اصلی همین جاست.وقوع هر اتفاقی ممکن است و برای آن وجود تنها یک معامله گر کافیست.این حقیقت تلخ و سخت بازار است و تنها معامله گران موفق آن را با آغوش باز پذیرفته اند.دلیلم برای این استنتاج واضح است.زیرا فقط معامله گران موفق هستند که ریسک خود را قبل از ورود به هر معامله ای تعیین می کنند. و تنها آنها هستند که با یک مدیریت مالی سازمان یافته و منظم می توانند از بازار سود بگیرند یا ضرر خود را کنترل کنند.عدم تعیین ریسک، عدم جلوگیری به موقع از ضرر و نداشتن سیستمی منظم برای کسب سود از بازار سه مشکل اساسی و معمولا پر هزینه ترین خطاهایی هستند که در معامله گری مرتکب می شوید.تنها معامله گران موفق هستند که این خطاها را از معاملاتشان حذف کرده اند و برای خود جایی برای پیش بینی نشده ها می گذارند.به خاطر بیاورید که تنها دو نیرو وجود دارد که باعث حرکت قیمت ها می شود.
معامله گرانی که معتقدند قیمت ها پایین است و کسانی که فکر می کنند قیمت ها بالاست.در هر لحظه برایند این دو نیرو را در بازار می بینیم و می فهمیم که کدامیک قدرت بیشتری داشته است.الگوی قابل تشخیصی وجود دارد که مرتب تکرار می شود و به ما ایده ای راجع به سمت و سوی بازار می دهد. این همان لبه ماست.این تنها چیزی است که ما می دانیم.چیزهای بسیار زیادی نیز وجود دارند که نمی دانیم و هیچ گاه نیز نخواهیم دانست مگر اینکه قادر باشیم ذهن دیگران را بخوانیم.برای مثال نمی دانیم در هر لحظه چه تعداد معامله گر وارد بازار می شوند.چه تعداد از آنها می خرند و چه تعداد می فروشند.سوالات بیشماری از این دست وجود دارند که بعنوان متغیرهای نامرئی بازار همیشه حاضرند.
معامله گران موفق نه آنها را نادیده می گیرند و نه در پی یافتن پاسخی برای آنها هستند.آنها تمامی این متغیرها را در معاملات خود منظور می کنند.این امر در مورد یک معامله گر معمولی کاملا برعکس است.چرا که اگر او به این امر اعتقاد داشت باید نتیجه غیرقطعی برای معامله را می پذیرفت.کسی که پذیرفته است که نتیجه هیچ معامله ای قابل پیش بینی نیست،میزان ریسک خود را قبل از شروع هر معامله ای تعیین میکند،در موقع ضرر عکس العمل مناسب نشان داده و جلوی ضرر بیشتر را می گیرد و در معاملات سودده با یک مدیریت درست،بیشترین سود ممکن را از موقعیت پیش آمده دریافت می کند.عدم به کارگیری این سه شرط در معاملات به معنی خودکشی روحی و مالی است.
با توجه به اینکه اکثر معامله گران این سه شرط را در نظر نمیگیرند(تعیین ریسک،خروج به موقع از ضرر و گرفتن به موقع سود)پس می توان نتیجه گرفت که هدف نهایی آنها نابود کردن خودشان است.ولی هدف آنها در واقع این نیست.پس اگر چنین نیست،چرا اکثر معامله گران این سه شرط مهم را در نظر نمیگیرند.تنها یک دلیل منطقی وجود دارد و آن این است که آنها این سه شرط را در نظر نمیگیرند زیرا فکر میکنند نیازی به این شروط ندارند.و این هم دلیلی ندارد جز اینکه فکر میکنند همه چیز را به قطعیت می دانند.
همین احساس دانستن است که باعث می شود مهلک ترین خطاها را مرتکب شوند.آنچه یک معامله گر لازم است بداند این است که داشتن یک سیستم معاملاتی که بتواند بدون هیچ کشمکش درونی بر مبنای آن عمل کند،یک امر حیاتی است.موثرترین و کاربردی ترین چیزی که یک معامله گر باید به آن اعتقاد داشته باشد این است که «هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد»این موضوع سوای حقیقتی که در آن نهفته است شالوده سایر عقاید برای موفقیت در معامله گری محسوب می شود.بدون این اعتقاد ذهن معامله گر وارد فضایی می شود که او را به اشتباهات مهلک سوق می دهد.
ادامه مطلب را در قسمت بعد بخوانید…..