در ادامه پست قبل بخوانید……
بنابراین روی گلدان متمرکز شده و با میلی شدید به سمت آن حرکت می کند.زمانی که به میزی می رسد که گلدان بر روی آن قرار دارد ، با یک دست میز را می گیرد که تعادل خود را حفط کند و با دست دیگر گلدان را می خواهد لمس کند که تا به حال لمس نکرده است.درست در همان لحظه صدای فریادی شنیده می شود « نه! دست نزن»
کودک وحشت زده به پشت افتاده و شروع به گریه می کند.این ماجرا مرتب تکرار می شود و غیر قابل اجتناب است.کودکان مطلقا هیچ ذهنیتی راجع به اینکه چگونه می توانند به خود آسیب برسانند و یا اینکه یک گلدان تا چه اندازه می تواند ارزشمند باشد ندارند.در حقیقت فهمیدن اینکه چه چیز امن است و هر شی چقدر ارزش دارد ،درسهایی است که یک کودک باید بیاموزد.باری،متغیرهای روانشناختی موثر و مهمی در اینجا وجود دارد که تاثیر مستقیمی بر روی تواناییهای ما که می خواهیم به نوعی انضباط و تمرکز به عنوان یک معامله گر برسیم می گذارد.
وقتی از پرداختن به چیزی که دوست داریم ،بازداشته می شویم و قدم در راهی می نهیم که خلاف میل درونی ماست،چه رخ می دهد ؟
این تجربه یک آشفتگی ایجاد می کند و این آشفتگی باعث عدم تعادل می شود .اما منظور از عدم تعادل چیست؟
برای اینکه چیزی خارج از تعادل تلقی شود،ابتدا باید در تعادل بوده و در جای خود قرار گرفته باشد.در اینجا منظور ما از تعادل درجه نسبی از هماهنگی است که بین محیط ذهنی درونی و محیط خارجی ما وجود دارد.به عبارت دیگر آرزوها و نیاز ها در ذهن ما شکل می گیرد و در محیط بیرون به آنها پاسخ داده می شود.اگر این دو محیط با یکدیگر هماهنگ باشند،در تعادل درونی قرار داریم و احساس خوشحالی و رضایت می کنیم.
اگر این دو محیط پاسخگوی هم نباشند،احساس نارضایتی،خشم و سردرگمی داریم،یعنی همان چیزی که آن را ناراحتی یا غم می نامند.
چرا وقتی به آنچه که می خواهیم باشیم نمی رسیم ،دچار غم می شویم؟تئوری شخصی من این است که نیاز ها و آرزوها یک خلاء ذهنی ایجاد می کنند.جهانی که در آن زندگی می کنیم،تمایلی عجیب برای پر کردن خلاء دارد. به عبارتی هر خلاء ای باید پر شود حتی اگر تنها یک خلاء در کل دنیا وجود داشته باشد.(فیلسوف شهیر اسپینوزا قرن ها پیش،این مساله را عنوان کرده است که : « طبیعت خلاء بیزار است.»)
یک بطری بردارید و سعی کنید هوای درون آن را بمکید. میبینید که زبان و دهان شما به سر قوطی می چسبد.زیرا شما یک عدم تعادل ایجاد کرده اید(یک خلاء که باید پر شود) مفهوم این ضرب المثل چیست؟« احتیاج مادر اختراع است»
یعنی اینکه یک نیاز یک خلاء ذهنی ایجاد می کندکه جهان آن را با الهامات ذهنی ( اگر ذهنی پذیرا باشد) پر می کند و این الهامات موجب افکار و اعمالی می شوند که در نهایت به رفع نیاز منجر می شود.
من فکر می کنم محیط ذهنی و جهان پیرامون ما از این نقطه نظر مانند یکدیگر عمل می کنند. وقتی ما یک نیاز درونی را تشخیص دادیم با تجربه کردن آن در محیط بیرون به سمت پر کردن آن خلاء پیش می رویم. حال اگر از دنبال کردن این نیاز یا میل بازداشته شویم، احساس می کنیم کامل نیستیم و چیزی را از دست داده ایم که باعث می شود در التی از عدم تعادل قرار گرفته و دچار غم و درد شویم .(آیا ذهن ما هم از خلاء بیزار است؟)
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید….