در ادامه پست قبل بخوانید….
بگذارید روشن تر بیان کنم میزان درک شما از بازار و کنترل و تسلط بر آن زمانی مهم است که که بخواهید سودی مستمر از بازار کسب کنید.یعنی اگر بخواهید گهگاهی سودی از بازار کسب کنید لازم نیست که در مورد خودتان یا بازار چیز زیادی بدانید.آنچنان که برای زدن چند ضربه خوب در گلف لازم نیست بازیگری حرفه ای باشید.خود من وقتی برای اولین بار گلف بازی کردم توانستم چند ضربه عالی داشته باشم ،با وجود اینکه تکنیکی هم نمی دانستم.اما امتیاز من برای ۱۲۰ چاله ،۱۸ بود.واضح است که برای بهبود امتیاز خود باید تکنیکی فرا می گرفتم.این امر در مورد معامله گری هم صادق است.ما برای استمرار در کسب سود به مهارت احتیاج داریم .اما چه مهارتی ؟این یکی از گیج کننده ترین جنبه های یادگیری معامله گری است.اگر ما آگاه نباشیم که طرز تفکر و تمایلات ما است که بر روی تفسیر ما از بازار تاثیر می گذارد ،فکر می کنیم که رفتار بازار است که مانع موفقیت ما در آن می شود.در نتیجه فکر می کنیم برای دوام در بازار باید بیشتر و بیشتر راجع به آن بدانیم.
این منطق دامی است که بیشتر معامله گران گرفتار آن می شوند و اغلب کاری از پیش نمی برند.بازار متغیرهای بسیاری_و اغلب متضادی _دارد.علاوه بر این هیچ محدودیتی در مورد رفتار آن وجود ندارد.بازار در هر لحظه به هر صورت که بخواهد عمل می کند.در حقیقت هر کسی که در آن معامله می کند یک متغیر از آن است و می توانیم بگوییم بر رفتار بازار تاثیرگذار می باشد.این یعنی:مهم نیست شما چقدر راجع به بازار بدانید یا اینکه چقدر تحلیل گر باهوشی باشید ،در هر حال نمی توانید حرکتی از بازار که ممکن است به شکست شما و از دست دادن پول بیانجامد را پیش بینی کنید.
بنابراین اگر از اشتباه کردن و از دست دادن پول می ترسید هرگز به اندازه کافی قادر نخواهید بود که تاثیرات منفی ترس را از خود دور کنید و بی طرفانه و بدون هیچ تردیدی به معامله بپردازید.به عبارت دیگر شما قادر به مواجه شدن با شرایط عدم تضمین بازار نیستید.واقعیت سخت و تلخ معامله گری این است که هر معامله یک نتیجه غیرقطعی دارد. وقتی شما احتمال وقوع هر نتیجه ای را بپذیرید آن گاه آگاهانه یا ناآگاهانه از هر احتمالی که ممکن است منجر به ناراحتی شما شود اجتناب می کنید.
در اینجا قصد ندارم که بگویم که برای تعیین موقعیت ها در بازار به هیچ تحلیلی نیاز نداریم بلکه منطور من این است که صرف تحلیل بازار به معنای سود مستمر از آن نیست،چرا که هیچ گاه نمی تواند مشکلات مربوط به عدم اعتماد به نفس،بی انضباطی یا تمرکز نامناسب را حل کند.وقتی با این فرض پیش بروید که تفسیر بیشتر و بهتر بازار باعث می شود که از آن سود خوب و مستمر کسب کنیم،مرتب به دنبال متغیرهای موثر در بازار هستید که خود را با آنها تجهیز کنید ولی بازهم میبینید که بازار به شما خیانت می کند و شما را ناامید می گرداند و این دلیلی ندارد جز اینکه توجه خود را به آن چیزی که باید،مبذول نکرده اید.حس می کنید که به بازار نمی توان اعتماد کرد،در حالی که واقعیت این است که به خودتان نمی توانید اعتماد کنید.
ادامه مطلب را در پست بعد بخوانید.
